ali is typing...

از من!

ali is typing...

از من!

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۸ ثبت شده است


پزشک عمومیه و داره برای امتحان تخصص میخونه.توی یکی از عکساش روی مهرش نوشته بود پزشک خانواده مرکز بهداشت قصر شیرین! پس اهل کرمانشاهه...
وقتی چالش قرآن رو بخاطر مشارکت کم اعضا کنسل کردم توی تلگرام بهم پیام داد و دقیقا این جمله رو بهم گفت: «چه حیف شد، من هرشب میذاشتم صوتش با صدای باند پخش بشه و فضا رو پاکسازی کنه!»
چند بار جمله اش رو خوندم.پاکسازی فضا....

  • علی چهره

روزهای آخر بهمن را نشستم و قبل از تصمیم گیری برای سال جدید به اشتباهات سال گذشته ام فکر کردم.از بین اشتباهات بزرگ و کوچکی که یادآوریشان کامم را تلخ کرد،یکی را انتخاب کردم تا با شما به اشتراک بگذارم.چرا؟چون حدس میزنم اشتباه خیلی از ساکنین اینستاگرام باشد!
برای من تاوان این اشتباه از دست دادن بخش زیادی از دارایی ام بود!
مهمترین و گران ترین دارایی ام یعنی عمر محدودم که کاش میشد بدانم چند روز و ساعت و ثانیه از آن باقی مانده،آن وقت شاید کمی به آن حریص تر میشدم و صرف کارهای الکی و بی ارزش نمیکردمش!
مثال میزنم تا عمیق تر درک کنید!
گاهی اوقات،کاری که ما با وقت و عمرمان میکنیم مثل این است که همه چند میلیون پس اندازمان را مثلا آدامس بخریم!مسخره است نه؟
حالا ارزش چند میلیون پول کجا و ارزش چند میلیون ثانیه کجا!اصلا قابل مقایسه هست؟
چقدر کامم تلخ تر شد از نوشتن حقیقتی که تا بحال فقط توی مغزم میچرخید و حالا روی کاغذ و جلوی چشمم میبینمش!
با کش دادن مقدمه، بیشتر از این «وقت» تان را نمیگیرم
(تا اینجایش لازم بود تا متوجه اهمیت موضوع باشید!)
آن اشتباه بزرگ و جبران نشدنی چیزی نیست جز بالا و پائین کردن صفحات آدم های جورواجور در اینستاگرام!
صبر کنید و تا آخرش بخوانید.
نمی‌گویم همه،اما اکثر ما دقایق (و شاید ساعات) زیادی از روز را صرف نگاه کردن به تصاویر رنگارنگ صدها آدمی میکنیم که اصلا نمیشناسیمشان!
«صدها» و «نمیشناسیمشان» را با تاکید بخوانید!
صدها عکس و فیلم و لایو و استوری که روزانه در اینستاگرام میبینیم، غیر از برداشت بی وقفه از موجودی «بانک زمان»،متاسفانه ایرادات دیگری هم دارد!

  • علی چهره

در بیکرانه ی زندگی دو چیز افسونم کرد ، رنگ آبی آسمان که می بینم و میدانم نیست و خدایی که نمی بینم و میدانم هست.

درشگفتم که سلام آغاز هر دیدار است..
ولی در نماز پایان است، شاید این بدان معناس که پایان نماز آغاز دیدار است


خدایا بفهمانم که بی تو چه میشوم اما نشانم نده!!!
خدایا هم بفهمانم و هم نشانم بده که با تو چه خواهم شد..

ﮐﻔـﺶِ ﮐﻮﺩﮐﻲ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﺩ . ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻭﯼ ﺳﺎﺣﻞ نوﺷﺖ : ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺩﺯﺩ..
آنطرﻑ ﺗﺮ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺻﯿﺪ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﺳﻪ ﻫﺎ
ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪ..
ﺟﻮﺍﻧﻲ ﻏﺮﻕ ﺷﺪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﻳﺎﻱ ﻗﺎﺗﻞ..
ﭘﻴﺮﻣﺮﺩﻱ ﻣﺮﻭﺍﺭﻳﺪﻱ ﺻﻴﺪ ﻛﺮﺩ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﻳﺎﻱ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ..
ﻣﻮﺟﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﺴﺖ.
ﺩﺭﯾﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻔﺖ : "ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﻧﻜﻦ ﺍﮔﺮﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺎﺷﯽ".

بر آنچه گذشت, آنچه شکست, آنچه نشد... حسرت نخور ؛زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد ...

همه ی این ها از دکتر علی شریعتیه

امید وارم لذت برده باشید

  • علی چهره